جدیدترین مطالب
آقای میو
یکدقیقه- بخش سوم
خانم هویج میخواست شامش را شروع کند که صدای در آمد. بلند شد و در را باز کرد. دو بچه گربه نگاهش کردند و
1403/03/11
بدون دیدگاه
آقای میو
یکدقیقه- بخش سوم
خانم هویج میخواست شامش را شروع کند که صدای در آمد. بلند شد و در را باز کرد. دو بچه گربه نگاهش کردند و
1403/03/11
بدون دیدگاه
آقای میو
یکدقیقه- بخش دوم
آقایمیو کنار سفره نشست و پرسید:(( دوقلوها شام خوردن؟)) خانم پیشی گفت:((نمیدونم داشتم غذا رو آماده میکردم چند تا سوال کردن رفتن. بعدش ندیدمشون.
1403/03/11
بدون دیدگاه
آقای میو
یکدقیقه- بخش اول
_ گفتم من از تو بزرگترم. + نخیر، من از تو بزرگترم. بعد همزمان جیغ زدند:((مامان.)) خانم از آشپزخانه فریاد زد:(( زهرمار. زهره ترک
1403/03/11
بدون دیدگاه
آقای میو
فرانسه
به محض اینکه خانمپیشی بیرون رفت آقایمیو سوت زد و همه بچهها جمع شدند. آقای میو گفت:(( به دو گروه تقسیم میشین. تو جمع
1403/03/11
بدون دیدگاه
آقای میو
میوجان برگشتنت مبارک- بخش پنجم
آقای میو از پاسگاه بیرون آمد. کمی صبر کرد. فکرکرد شاید خانمپیشی دیر کرده. اما خبری نشد. کمکم راه افتاد. به سمت خانه رفت.
1403/03/11
بدون دیدگاه
عضویت در خبرنامه
بخشهای سایت من:
- آقای میو (35)
- فیلمی که دیدم (3)
- کتابی که خواندم (9)
- لباسنگاری (9)
- نوجوانی (9)
- نوشتن (12)
- نوشتههای من (11)
- یادداشت های روزانه (15)
آخرین نظرات: