نوشته‌های من
کتابی که خواندم

مسواک و کتاب

دیروز قبل امتحان دوستم دوید سمتم و  پرسید :(( الان داری چه کتابی میخونی؟)) گفتم فعلا هیچی. نگاهی به من کرد و دویاسه بار پرسید:((جدی؟))

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

کافه

دیشب، ساعت ۴ نصفه شب،آقای میو بیدار شد. منم با صدای پنجه او بیدار شدم. آقای میو از در رفت بیرون. من هم بلند شدم

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

میشو

_ میشی، من و نی‌نی داریم میریم بازار. مواظب بچه‌ها باش. + وای مامان! _ خداحافظ. + مامااااان خانم خانم پیشی در را بست و

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

مزاحم

+ بله، بفرمایید. گوشی دوباره قطع شد. بزرگ‌میو از اتاق آمد بیرون و رو به دخترش پرسید:(( کی بود؟)) خانم پیشی جواب داد:(( مزاحم! زنگ

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

خانه پدر

خانم پیشی دم آقای میو را گرفت و او را برد داخل خانه. _ اینجا چه خبره؟ + شگفت انگیز نیست؟ اعضای انجمن از سراسر

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

شیر

یک سال از تولد دوقلوها می‌گذشت.  خانم پیشی آنها را بغل کرده بود و تاب می‌داد. نی‌نی‌میو تلویزیون را روشن کرد. خانم پیشی با انگشت

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

دوقلوها

روزهای زیادی از انتخاب اسم برای عضو جدید خانواده می‌گذشت. هر کس مشغول کاری بود. نی‌نی میو‌ نقاشی می‌کشید، آقای میو بیانیه می‌نوشت، خانم پیشی

ادامه مطلب »