آقای ‌میو
آقای ‌میو

سوژه

_آقای میو؟ + جانم. – بچه‌ها دلشون تنگ شده . -واسه مادرجون میو ؟ +نه، نه! واسه یادداشت‌های اون آدمیزاده. اسمش چی بود؟ _ شیوا

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

ایل و تبار

شب سال نو پدرم سخت مشغول نوشتن بیانیه‌ای برای انجمن بود. پرسیدم:« بابا چی می‌نویسی؟» گفت:« دارم تو این بیانیه اعتراضم رو به نبود سالی،

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

بازار

مامان پیشی جیغ زد:(( الهی خدا مرگت بده! یعنی اگه اون بچه آدمیزاد با غذا از پنجره پرت نشه تو یه لقمه هم به ما

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

حقوق گربه‌ها_قسمت سوم:

مادر و پدرم رفته بودند خرید. حوصله‌ام سر رفته بود. تلویزیون را روشن کردم. زنی زیبا روی صفحه آمد: « عاشق دفاع از حقوق حیوانات

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

حقوق گربه‌ها_ قسمت دوم

«خروس‌ها و مرغ‌ها، کلاغ‌ها و گنجشک‌ها، آدمیزاده و گاوها! اصلاً همه شما جانوران، دعوتید به انجمن بین‌المللی حمایت از حقوق حیوانات. هزینه عضویت: در حد

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

حقوق گربه‌ها_ قسمت اول

همین که پایم را از کتابفروشی بیرون گذاشتم رها را دیدم و دویدم سمتش. بعد از اینکه سلام علیک کردیم خواستم تقویمی که برای سال

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

کلاغ

«آدمی زاد عزیز، سلام! چرا هم بودم و هم نبودنت دردسر است؟ اصلاً می‌دانی بچه‌هایم چند وقت است زیر چشم‌های‌شان پف کرده و خمیازه می‌کشند؟

ادامه مطلب »
آقای ‌میو

اشغالگر

قدیم به هر کس نمی‌خواست بچه‌دار شود می‌گفتند:« نترس! بچه روزی اش را با خودش می‌آورد.» الان من به شما می‌گویم؛ قلم دست بگیر سوژه

ادامه مطلب »