هیچوقت بافتنی یاد نگرفتم. هیچ وقت هم دوست نداشتم یاد بگیرم. اما وقتی میبینم روژان با همین بافتنی کیف و هزارجور چیز خوشگل دیگر میبافد حس میکنم شاید یاد گرفتنش بد نباشد.
پس امروز از چیزی که روژان میخواست ببافد و الان بافتنش را تمام کرده لباس نگاری میکنم.
اگر شِئ بود میشد کاموا.
اگر میوه بود میشد سیب.
اگر مزه بود مزه کتلت میداد.
اگر آدم بود، میشد روژان.
اگر کتاب بود میشد “ملیکا و گربهاش”.
اگر حس بود میشد حسِ برگشتن از مسافرتی که حسابی به آدم خوش گذشته.
اگر رنگ بود میشد طوسی.
آخرین نظرات: