بیایید تاکسی‌سوای کنیم

تا الان خیلی تاکسی‌ سوار نشدم. معمولا یا با ماشین خودمان این‌ور و ان‌ور می‌رویم یا خطِ ۱۱. (پاهای‌مان را می‌گویم. کنار هم شبیه یازده هستند.)

اوج  تاکسی‌سواری‌ام زمانی بود که ابتدایی بودم و  با تاکسی از مدرسه‌ بر می‌گشتم. الان مدرسه‌مان نزدیک است و همان خطِ ۱۱ جواب می‌دهد.

هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم تاکسی هم بتواند داستان بسازد. راستش نمی‌دانستم در تاکسی غیر از مردهایی که می‌خواهند خودشان را به آدم بچسبانند، راننده‌های غُرغُرو، پیرزن‌های فضول که هِی از آدم سوال می‌کنند و… چیزهایی دیگری هم وجود دارد.

و این خاصیت نویسنده‌هاست که از تاکسی هم داستان می‌سازند.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط