فصلِ…

تابستان که می‌شود جهان میزبان میلیون‌ها آدم‌بزرگِ اعصاب‌ قورت داده است که از گرما نالان‌اند. آدمی بزرگ‌هایی که تابستان‌هایی را  که از ذوق مدرسه‌نرفتن بالا و پایین می‌پریدند و زیر بادِ پنکه زو بازی می‌کردند، فراموش کردند. ادم‌ بزرگ‌هایی طعم هندوانه‌های خانه مادربزرگ از زیر زبان‌شان رفته.

اما تابستان برای من چیست؟

تابستان برای من :

فصل کولرها،
فصل لباس‌های نخی،
فصل تیشرت‌های رنگی،
فصل شلوار گُشاد های مامان‌‌دوز،
فصل آب دادن به باغچه،
فصل تا سرحد مرگ از کتابخانه، کتاب گرفتن،
فصل قدم زدن دَمِ غروب،
فصل دویدن از باشگاه به کلاس زبان،
فصل صندل‌های بانمک،
فصل بستنی خوردن،
فصل باز کردن پنجره،
فصل کوتاه‌کردن موها،
فصل آبِ یخ خوردن،
فصل مدرسه نرفتن،
فصل از گرما حال هیچ کاری نداشتن

و در آخر فصلِ ۹تیر است. ( اخ‌جون هدیه‌های تولد! )

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط