یک‌دقیقه- بخش سوم

 

خانم هویج می‌خواست شامش را شروع کند که صدای در آمد.

بلند شد و در را باز کرد. دو بچه گربه نگاهش کردند و یک صدا پرسیدند:((خانم هویج؟))

خانم هویج گفت:((شما؟))

دوقلوها پرسیدند:(( بیایم تو بگیم؟بیرون سرده.))

خانم هویج راه را برای‌شان باز کرد و دوقلوها وارد شدند.

 

_ راستش ما می‌خوایم بدونیم کدوم‌مون زودتر به دنیا اومده.مامان پیشی گفت شما می‌دونید.

+چرا باید بدونم؟

_چون شما ما رو به دنیا آوردی.

+ آهان آره. بچه‌های خانم پیشی، بزارین ببینم. اول پیش‌مییو بود احتمالا.

پیش‌مییو به هوا پرید و گفت:(( دیدی گفتم؟))

میش‌مییو و سرش را انداخت پایین و گفت:(( باشه حالا. یه توپ ناقابل بود دیگه. تازه چرا همه چیزای خوب باید مال شما بزرگا باشه؟))

خانم هویج گفت:(( حالا دعوا نکنید. من یه توپ قدیمی دارم که می‌دم به میش‌مییو جان. خوب شد؟))

_ آخ جووون.

+ حالا تعریف کنین مامان‌تون خوبه؟ میشی کجاست؟ راستی چرا مامان‌تون همراه‌تون نیست؟

 

_ میش‌مییو قرار بود به مامان بگه داریم می‌ایم اینجا.

+ نه پیش‌مییو قرار بود بگه.

_نه من نگفتم.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط