من دیروز گفتم بیایید بنویسیم اما نگفتم چطور. راستش گاهی آنقدر مشغله داریم که نوشتن را میگذاریم برای آخر. چون همیشه درسی هست که نخواندیم، پیامی هست که جواب ندادیم، اتاقی هست که مرتب نکردیم، غذایی هست که نخوردیم، مامانی هست میخواهد ظرفهایش را بشوریم و اگر قدری بزرگتر باشیم شاید بچهای که غذا میخواهد. راستش هیچ وقت بیکار نیستیم. اما من میتوانم ثابت کنم شما وقت دارید و نمینویسید.
(نگردید چون عمراً دوربین مخفیای فکر میکنید داخل اتاقتان کار گذاشتم پیدا نمیکنید.)
چندتا سوال میپرسم که تا موضوع روشن شود:
شما گوشی را نمیبرید دستشویی؟
شما تا بیکار میشوید وارد مثلثبرمودای اینستاگرام نمیشوید؟
شما دلتان میآید تلوزیون را خاموش کنید؟
شما قبل خواب و به محض بیدار شدن این ماسماسکی الان دستتان هست را چِک نمیکنید؟
حالا یه سوال:
چند نفرتان مثل من دائمالدفترچه اید؟
دائمالدفترچه:
کسی که در زنگ تفریح مدرسه مینویسد.
کسی که قبل ورود معلم به کلاس زبان مینویسد.
کسی که بین درس خواندن خسته میشود و مینویسد تا رفع خستگی کند.
کسی که در مهمانیها یکجا قایم میشود و مینویسد.
و…
حالا اگر قدری بزرگتر هستید و نه نوجوان:
آیا موقع که منتظرید کتری جوش بیاید یا پیاز سرخ شود مینویسید؟
آیا وقتی منتظرید همسرتان سفره را بچیند مینویسید؟
آیا وقتی در اداره سرتان خلوت است مینویسید؟
و هزار آیای دیگر…
از همین ثانیه شروع کنید، یک دفترچه جیبی برداید و اولین کلمه را همین الان بنویسید.
همین الان که دارم مینویسم باشگاهم دیر شده و به محض رسیدن با ارشد روبهرو میشوم که میپرسد:((چرا دیر کردی؟))
شاید قیافه بچه مظلوم ها را بگیرم و بهانهتراشی کنم اما از اینکار هرگز پشیمان نیستم.
آخرین نظرات: