دوقلوها

روزهای زیادی از انتخاب اسم برای عضو جدید خانواده می‌گذشت. هر کس مشغول کاری بود. نی‌نی میو‌ نقاشی می‌کشید، آقای میو بیانیه می‌نوشت، خانم پیشی تلویزیون می‌دید و میشی کتاب می‌خواند. ناگهان خانم پیشی با جیغ آقای میو را  صدا زد. آقای میو از خانه بیرون رفت و با خانم هویج برگشت.
همگی از اتاق بیرون رفتن تا خانم هویج به خانم پیشی کمک کند.
آقای میو با قدم‌هایش خانه را متر می‌کرد و نی نی و میشی در سکوت کنار آتش نشسته بودند.
هیچکس نمی‌داند چند ساعت بعد اما بالاخره صدای گریه نوزاد در خانه پیچید.
خانم هویج از اتاق بیرون آمد و گفت :«تبریک می‌گم پیش مییو و میش مییو به دنیا اومدن.»
هر سه به هم نگاه کردند و گفتند:«ها ؟»
خانم هویج گفت:« دوقلوها به دنیا اومدن.»
چند ثانیه بعد آقای میو به هوا پرید و بچه‌ها دست زدند.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط