روزِبزرگ

_مامان چرا گوشت رو آتیشی کردی؟
+بابا چرا گنجشک شکار کردی؟
مامان و بابا همزمان جیغ زدند:(( چون امروز روز بزرگیه!))
من و نی‌نی‌میو به هم نگاه کردیم و همزمان پرسیدیم:(( تولدمه؟))
بابا میو جواب داد:(( نه))
مامان میو گفت:((حدس بزنین.))
_ سالگرد ازدواجتونه؟
_ سالروز تاسیس انجمن باباست؟
_ روز طبیعته ؟
_ روز جهانی فرزندان؟
مامان فریاد زد:(( نه، با این حدساتون. اگه یه ذره مغزتونو به کار می‌نداختین می‌فهمیدین که قراره خواهرداربشین.))
_ نخیر قراره داداش دار بشین.
+ اصلا به باباتون گوش ندیدن.  حرف راست اونیه که من گفتم.
من و نی‌نی‌میو به هم نگاه کردیم و مامان و بابا همچنان بر سر اینکه عضو جدید خانواده دختر است یا پسر بحث می‌کردند!

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط