حقوق گربه‌ها_ قسمت چهارم

_یعنی چی آقای‌میو؟ یعنی من واسه تقویم دروغ میگم؟
+کی گفته شما دروغ میگی؟ حرف من اینه که از کجا بدونم اون تقویم مال شماست؟
رها گفت:« منم شاهدم. همین هفته پیش بود. اومد اومد تقویمش ‌رو بهم نشون بده دید نیست.
+خواهش می‌کنم برید. از یه طرف باید جلسه اول انجمنم رو ردیف کنم، از یه طرفم باید تو خونه تکونی به خانم پیشی کمک کنم. خواهشاً شما دیگه اذیت نکنید.
_ خب آقای میو، ما کمک‌تون می‌کنیم. شما فقط تقویم رو بدین.
+ آخه مسئله اصلا این نیست. خودم دیدم از جیب‌تون افتاد اما…
_ اما چی؟
+ بچه‌ها بدون اجازه تقویم رو برداشتن و الان سالم نیست.
+مهم نیست،فقط بدینش.
_ میشی بابا، تقویم این آدمیزادو بیار.
و بدین ترتیب تقویم پاره صوض تقویم زیبای خودم به من دادند…

به پایان آمد این یادداشت
حکایت همچنان باقی‌ست

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط