حقوق گربه‌ها_قسمت سوم:

مادر و پدرم رفته بودند خرید. حوصله‌ام سر رفته بود. تلویزیون را روشن کردم. زنی زیبا روی صفحه آمد:
« عاشق دفاع از حقوق حیوانات هستید؟ حیوان مورد علاقه‌تان دارد منقرض می‌شود؟ حیوان خانگی‌تان از غصه دق کرد؟ ما یک پیشنهاد ویژه برای‌تان داریم:
انجمن بین‌المللی دفاع از حقوق حیوانات!
با عضویت در این انجمن به تمام اهداف‌تان می‌رسید. برای توضیحات بیشتر به طور زنده در خدمت آقای میو، موسس این انجمن هستیم.»
زن:«آقای میو سلام. بسیار خوش اومدید.»
آقای میو:« سلام به شما. مچکرم.»
زن :« آقای میو، ابتدا از نحوه تشکیل انجمن برامون بگین.»
آقای میو:« بنده یک روز قدم می‌زدم که تقویمی در خیابان چشمم رو گرفت. از از اونجا که تصویر هم‌نوعانم  روش بود همراه خودم بردمش خونه. همین طور که ورق می‌زدم متوجه شدم همه روزهای تقویم به نام آدمیزادها نامگذاری شده؛ به این نتیجه رسیدم که اینطور نمی‌شه، آدمیزاد نه تنها طبیعت رو تصاحب کرده بلکه روزهای تقویم را هم در اختیار داره این جرقه‌ای بود برای شروع .»
_هدف اصلی‌تون چیه؟ اینکه روزی به نام روز جهانی حیوانات در تقویم جا داده بشه.
+ اما  به ما بگین چرا به انسان‌ها اجازه عضویت دادین؟
_برای اینکه آدمیزاد، زبون آدمیزادو بهتر می‌فهمه. آدمیزادهای همفکر ما هم باید باشن تا مبارزه‌مون به موفقیت بی‌انجامه.
+به ما بفرمایید برنامه‌تون برای ادامه این انجمن چیه؟
آقای میو به مصاحبه‌اش ادامه می‌داد و من در حالی که چشم‌هایم دو تا شده بودند به رها زنگ زدم. وقتی جواب داد ه‌مزمان جیغ زدیم:« تو هم دیدی؟»

این یادداشت تا ابد ادامه دارد…

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط