زندگی من مثل همه آدمها از به دنیا آمدن شروع شد به دنیا آمدنم هم باز هم مثل همه آدمها حاصل ازدواج پدر و مادرم بود. اما فقط تا اینجای زندگی من کاملاً شبیه همه آدمها بود از همون اول تا همین ثانیه که شما دارید این کلمات را میخوانید من با همه متفاوت بودهام. همیشه خدا قدم کوتاهتر از همسنهایم بوده و گاه چاقتر و گاه لاغرتر از آنها بودهام.
همیشه خدا آنها شادمهر یا حامیم گوش دادند و من شجریان. آنها گوشی دستشان بود و من کتاب. آنقدر متفاوتم که گاهی میترسم بگویم شبها زود میخوابم و صبحها زود بیدار میشوم. به هر کدام از دوستانم گفتهام خاطرات روزانه مینویسم اول شاخهایش درآمده و بعد گفته چه حالی داری دختر!
بین همسنهایم کمتر کسی با طرز لباس پوشیدنم یا روسری گذاشتنم حال میکند. ۹۰ درصدشان باور نمیکنند من عاشق مدرسهام و خانم مدیر را مثل مادرم دوست دارم.
به اشتراک بگذارید
آخرین نظرات: